برگی از زندگی . 20 فروردین 1399
چهار شنبه 20 فروردین 1399
چند روز پیش چند کلیپ از شعرهایم را خودم فیلم گرفته و به دست دکتر عبدالله رییسی رساندم تا در برنامه ی شبانه های مجازی پخش شود . ظاهرا یکی از آن اقبال یافته بود که بیشتر دست به دست شود. مهندس عبدالحمید علامه زاده در گروه همکاران شرکت درریز گذاشته بود و دیروز که گوشی را باز کردم برایم جالب بود که مهندس مهدی چرمچی از کانادا آن را برایم ارسال کرده بود . بچه های انجمن مجازی دیدگاه نیز خیلی محبت داشتند و آقای دکتر محسن ملکوتی عزیز آن را در گروه گذاشت . صبح امروز اولین کارم سر زدن به دیدگاه بود و پاسخ به مهر دوستان که در آن میان چند تن از شاعران و عزیزان گروه شاگرد نوازی هم کردند و با اشاره به یکی از کتاب های اینجانب با نام « رها ز منّت باران » در چند دوبیتی مرا شرمسار مهرشان نمودند.
علیرضا حاجب :
قرارِ بی قرارِ جون ندیدُم که هم غارت کُنه ایمون ندیدُم
بهغیرِ یارِ دشتسّونیِ خوم گل بی منّت بارون ندیدُم
فریبا جلالیان :
گلِ بی منّت بارون دلِ خُم هوای خوبِ دشتسّون دلِ خُم
بیو وردا کُپیری تا بچینیم شکر پنگی سی درمونِ دلِ خُم
ماهرخ کمالیان :
دل ما ساده و پی هم یه رنگه بیو بی روی تو اورل چه تنگه
مُخَل با بوی و عشق و شور میگن رها ز منت بارون قشنگه
دکتر کرامت ( داریوش ) عباسی :
سراسر شور عشق و شعر نابی تو مثل ماهتاب و آفتابی
گل بی منّت بارون؟ ولی نه تو منشور گلی عین شرابی