سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و خاطرات

برگی از زندگی . 7 مهر 1399


امسال همه چیزش فرق می کند . همه چیز دنیا . عامل اصلی هم کرونا ست. نه تنها روابط با دیگران بلکه روابط با خودمان هم تحت تاثیر اوست . با این همه در هفته ی اول مهر ماه 99 سه اقدام کرونا شکنی کردم :

شب یکم مهر به همراه مهندس علامه زاده به بیدخون رفتیم و منزل آقای کرمی  با حضور علی پاک نیت و آرش و سازش و برادر خانم آقای کرمی که گپ زدیم و شعر خواندیم و آرش هم تار نواخت و جانمان را تازه تر کرد و عکس گرفتیم و پذیرایی شدیم و ساعت میانه ی یک تا دو بامداد بود که برگشتیم .

مورد دوم ارائه ی کتابم به انتشارات عصر جوان بود . « عشق از کدام زاویه می تابد » که مجموعه ی شعر های سپید و نیمایی من از سال 85 تا 94 را در بر می گیرد.

مورد بعد هم  به مناسبت هفته ی گردشگری ، شرکت در جلسه ی شب شعر سیراف در کتاب خانه ی ابوسعید سیرافی بود که شب هفتم مهر با مهرزاد شمس مهر رفتیم از عسلویه تا سیراف و در کتابخانه که دوستان قدیم را دیدیم :  واعظ ، شیخیانی ، خادمی ، احمد پور و ...  از کنگان و دوستان سیرافی و دوستان جدید خاصه علیزاده شاعر بسیار خوش ذوق و توانای گله دار را . من دو بیتی سیرافی ، برشی از کتاب از رنگ باستانی چشمانت و شعری که به محقق بزرگوار خواهرم سرکار خانم  دکتر سارا عیسی پور تقدیم کرده بودم را خواندم که در هر سه نام سیراف آمده بود و قصیده ی کوتاهی با ردیف خلیج فارس . دکترعیسی پور سیراف شناس و همسر آقای شمس مهر نیز پیامی فرستاده بود که  و پیام ایشان را  آقای شمس مهر خواندند. وی در بخشی از پیامش گفته بود « همیشه سیستم آبرسانی قنات، در دل کویربرای اذهان،  معنایی پررنگ داشته، و دارد. اما اگر گستره یدانش و فنِ  این سیستم را ، در قالب اراده و پشتکار بخواهیم در مقامی بی نظیر معنا کنیم ، اثری والاتر و کامل تر از (سیستم آبی) دره لیرِ سیراف نخواهیم یافت.  قنات های صخره ای. و مصداق معنای فرهنگِ تعامل و صلحِ دوران کهنِ این سرزمین را می توان در آیینه نگاه مادر ساحلی ( دی مجید)  که سخاوت ، شاگرد مکتب مرام اوست، و درب خانه رو بدریا دارد، پیدا نمود.» بعد از شعر خوانی از کتاب آقای علی ادریسی رونمایی شد و عکس گرفتیم و بعد به منزل آقای محمد کنگانی که بانی این شب شعر بود رفتیم و شام خوردیم و پس از گپ و گفتی با وی و سایر دوستان حاضر با آقای شمس مهر برگشتیم و من روز بعد این شعر را به آقای محمد کنگانی تقدیم کردم :

عشق و هنر و شرافتِ انسانی       تاریخِ شکوهِ روشنِ ایرانی

جستیم و تمام را به یک جا دیدیم       در آینه ی « محمدِ کنگانی »